آنکه آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند رویاهایت را برآورده می کند باور
چه کسى میگوید:که گرانى شده است؟ دوره ارزانیست!دل ربودن ارزان دل شکستن ارزان! دوستی ارزان است!دشمنیها ارزان چه شرافت ارزان! تن عریان ارزان آبرو قیمت یک تکه نان ودروغ از همه چیز ارزانتر قیمت عشق چقدر کم شده است،کمتراز آب روان و چه تخفیف بزرگى خورده،قیمت هر انسان
آن یک نفر
در یک غروب زمستانی شیوانا از جاده خارج دهکده به سمت روستا روان بود. در کنار جاده مردی را دید که زخمی روی زمین افتاده است و کنار او چند نفر درحال تماشا و نظاره ایستاده اند. شیوانا به جمعیت نزدیک شد و پرسید:" چرا به این مرد کمک نمی کنید؟!؟"
جمعیت گفتند:" طبق دستور امپراتور هرکس یک فرد زخمی را به درمانگاه ببرد مورد بازپرسی و آزار قرار می گیرد. چرا این دردسر را به جان بخریم. بگذار یک نفر دیگر این کار را انجام دهد. چرا ما آن یک نفر باشیم؟!"
شیوانا هیچ نگفت و بلافاصله لباسش را کند و دور مرد زخمی پیچید و او را به دوش خود افکند و پای پیاده به سرعت او را به درمانگاه رساند. اما مرد زخمی جان سالم به در نبرد و ساعتی بعد جان داد. شیوانا غمگین و افسرده کنار درمانگاه نشسته بود که مامورین امپراتور سررسیدند و او را به جرم قتل مرد زخمی به زندان بردند.